رد شدن به محتوای اصلی

تنها راه نابودی ترس، آگاهی از پوچی آن است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

عکس های پرتره فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی KOZACm

به هنگام گرفتاری، پند از بزرگان و خردمندان بگیریم، نه رمالان و جادوگران. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

بینشی که همه چیز را خوب و یا بد می پندارد، درست نیست. باید ترازوی خرد و اندیشه را، همواره در زندگی به کار گرفت. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

پند و اندرز بسیار، همچون دشنام آزار دهنده است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

پند و اندرز نادرست، موجب نفرت همیشگی دیگران از ما می شود. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

پندهای کهنسالان، آخرین نغمه های آن ها، برای بهتر زیستن آیندگان است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

عمر مردم ترسو، شراب بزم هیولاهاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

مردم بی پروا و دلیر، زندگی در قفس ترس را تجربه نمی کنند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

مردم دلیر از خروش هیچ آذرخشی نمی هراسند.  فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

ترس مردم، ابزار دست اهرمن است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

فردای روشن از پنجره تاریک ترس، دیده نمی شود. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

فریاد و غرش اهرمن از، ترس مردم، نیرو می گیرد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

پیران خردمند را یافته و از تجربیات آنها درس گیریم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

جوانی که سخن دلسوزانه پیران دانا را به هیچ می گیرد در افسون نادانی گرفتار شده و رنجها خواهد کشید. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

چه بسیار دیدم کسانی را که به جای گوش کردن به ندای عقل و خرد، دامن فریبکاران و خیالپردازان را گرفته بودند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

خردمندان از تجربه خویش می گویند، نه از رویاها و پندارهای نادرست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

سخن بزرگان، اندیشه ما را پولادین می سازد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

سخن خردمند، راه طولانی رسیدن به خوشبختی را کم می کند و سخن نادان، تباهی را نزدیک می سازد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ميمانی مهمان تنهایی و تو

آنکه دیگران را ابزار پرش خویش می سازد ، تنها خواهد ماند . اُرد بزرگ ميمانی مهمان تنهایی و تو اه چه آسیب بزرگيست دوستی با دوستانی که میسرایند آواز بیوفایی را و می اندیشند تنها به خویشتن خویش دوستانی که گلهای زیبا و آتشین دوستی را با انتظارات بی روا پرپر میسازند دوستان فصلی چه اسان میسپارندبه دستان خزان سبز بهاران دوستی را و چون خود ناتوان در دوستی دوستان را پراکنده می پسندند و تو میمانی مهمان تنهایی اما انها تنها تر ازتو ! آری آنها تنها تر از تو ! شکوهه عمرانی ژنو / سوییس http://chokouh.tk

کاش میشد در کوهستان بمانم

به کوهستان می نگرم ، درونم سرشار از نیرو می شود کوهها سر فرود می آورند ، و می گویند : باز ما را درخواهی نورد . ارد بزرگ کاش میشد در کوهستان بمانم به کوهستانی زیبا و روح افزا رسیده ام آرامشی دلپذیر حکمفرماست از پنجره به بیرون مینگرم پرواز دسته جمعی پرندگان مهاجر، آسمان نیلگون و کوههای سراسر سبز که با نور نقره فام آفتاب مزین شده چشمانم را نوازش میدهد آهنگ دلپذیر زنگوله ی گاو ها موسیقی دلنشینی را مینوازد. در اینجا از آدمیانی که کلامشان و لبخندشان دروغین است خبری نیست آدم های ریا کار و پنهانکار آدمهایی که به فرمان خود نمی زیند و در زندان قید وبند اسیرند آدم های تهی از عواطف انسانی که همچون عروسکهای متحرک به هر سو روانند و نقشه ی ویرانی تو را در سر میرورانند آدمهاییکه از ترس چشم زخم تو را از خود میرانند اینجا کسی بیکار نیست کسی در غم نان وآب نیست از تبعیض نژادی ، مذهبی خبری نیست از فقر ونابرابری اثری نیست از جنگ و خشونت هم خبری نیست کاش میشد در کوهستان بمانم شکوهه عمرانی ژنو / سوییس http://chokouh.tk

بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید . ارد بزرگ

سخن بزرگان از رادیو پیام / پنج آنکس که زورمند و قوی است ، می تواند با مشت توانای خود دهان ضعیفی را در هم بشکند در حالیکه باید بداند که مشت درشت تری هم در آستین قویتری پنهان است . پوشه * * * * * برادرم تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد، و یا در مسجد . من و تو فرزندان یک آیین هستیم ، زیرا راههای گوناگون دین انگشتان دست دوست داشتنی "یگانه برتر " هستند ، همان دستی که سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست یافتن به همه چیز را رسایی و بالندگی جان می بخشد . جبران خلیل جبران * * * * * به نظر من ما روزی خواهیم مرد که نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و در صدد نباشیم آن را دوست بداریم . آندره ژید * * * * * اگر ما (( بی دل و جان )) هستیم ؛ دست کم نسبت به زندگی چنین نیستیم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنیات )) روبروییم . با خشمی ریشخند آمیز در آنچه (( آرمانها )) می نامیمشان ؛ در حال غور و تامل هستیم. ما خویش را خوار می شماریم تنها از آن رو که لحظاتی وجود دارند که نمی توانیم آن انگیزش نامربوطی را که (( آرمانگرایی )...